سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، راهصواب و هدایتش را به او می نماید و به او توفیق فرمانبری ازخود می دهد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :11
بازدید دیروز :0
کل بازدید :9223
تعداد کل یاداشته ها : 21
103/8/26
7:23 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
آنتی سروش[1]
وقاحتهای سروش در انکار حقایق شریعت و هتاکیهای سلمان رشدی ایران موجب شکل گیری این وبلاگ است مدافعان دین و نبوت مطالب خود را درباره این سخنگوی شیطان ارسال کنند تا با نام خودشان در وبلاگ ارائه گردد

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
بهمن 90[2] اسفند 90[5]

ادامه پاسخ آقای حداد عادل به تهمت های سروش

.....آقای حنایی کاشانی در این توضیح خود ادّعای سرقت ترجمه آقای حقّی را را آقای حقّی نسبت می‌دهد. من مبنای این انتساب را نمی‌دانم، اما، خود، نامه‌ای به آقای حقّی نوشتم و از او خواستم در این ماجرا نظر خود را اعلام کند. متن نامه و پاسخ آقای دکتر حقّی را در اینجا می‌آورم:
 
باسمه تعالی
 
دوست محترم، جناب آقای دکتر علی حقّی
 
با تقدیم سلام و تجدید عهد قدیم
 
احتمالاً اطّلاع یافته‌اید که آقای دکتر عبدالکریم سروش اخیراً در حاشیه مقاله مفصّلی که نوشته و در خارج از کشور منتشر کرده‌اند، لبه تیز حمله را متوجه اینجانب کرده و از جمله مدّعی شده‌اند که:
 
«...وی همچنین، کتاب فلسفه کانت نوشته یوستوس هارتناک را که دانشجویش (علی حقّی) ترجمه کرده و به منزله رساله فوق لیسانس به او تحویل داده بود، به نام خود چاپ کرد و به بازار فرستاد (این کتاب اکنون به نام خود علی حقی هم در بازار وجود دارد(... .»
 
ایشان در حدود چهار سال قبل نیز همین ادّعا را در تاریخ 13/12/87 در مصاحبه‌ای با روزنامه اعتماد بدین صورت بیان کرده‌اند:
 
«...او در عالم فلسفه هم که مدّعی آن است کاری درخور نکرده و جز ترجمه‌ای که آن هم مال شاگرد اوست چیزی منتشر نکرده... .»
 
اینجانب از جناب عالی تقاضا می‌کنم نظر صریح خود را درباره مطالبی که نامبرده درباره ترجمه کتاب یوستوس هارتناک اظهار داشته و خصوصاً آنچه به بنده نسبت داده‌اند اعلام فرمایید.
 
توفیق و سلامت جناب عالی را از خداوند متعال مسئلت می‌کنم.
 
با تشکر
 
غلامعلی حدّاد عادل
 
و پاسخ آقای حقّی چنین بود:
 
باسمه تعالی
 
استاد محترم، جناب آقای دکتر حدّاد عادل
 
با عرض سلام و تقدیم احترام
 
در پاسخ به پرسش‌های حضرت عالی بر چند «امر واقع» تأکید می‌کنم.
 
یکم، من همیشه برای اساتید خود _ با هر سلیقه و گرایش فکری‌_ که نه تنها کلمه بل کلماتی به من آموختند، احترام و ارج فراوان قایلم و می‌کوشم زشتی از خود پدیدار نکنم و سخن ناروا و ناستوده درخصوص آنان بر زبان نرانم و برای این مهم از خدای تعالی طلب توفیق می‌کنم.
 
دوم، چنان‌که استحضار دارید با کتاب یوستوس هارتناک به نام نظریه شناخت کانت نخست در ایام دانشجویی آشنا شدم و آن را در خدمت خود شما خواندم و سپس آن را به‌عنوان پایان‌نامه کارشناسی ارشد با خود حضرت عالی گرفتم که جناب عالی با وجود اشتغالات متعدد بخش قابل ملاحظه‌ای از آن را با اصل مقابله فرمودید و بعد رهنمود‌هایی به من دادید که مابقی را بر همین سبک و سیاق ترجمه کنم که کردم و در همان سال‌ها برای چاپ به ناشری سپردم.
 
سوم، ناشر محترم برای چاپ آن اشارت کرد که مقاله‌ای جامع را درخصوص فلسفه کانت ترجمه کنم و به آن الحاق نمایم. این کتاب اکنون به‌چاپ دوم رسیده است و برای چاپ سوم قصد دارم مطالب دیگری را به آن ضمیمه کنم که در نتیجه عنوان کتاب تغییر خواهد یافت و در هیأت تازه‌ای روانه بازار نشر خواهد گردید.
 
چهارم، مشکلات چاپ کتاب، نشر آن را به‌تعویق افکند و چند سال بعد منتشر شد.
 
پنجم، همین کتاب را حضرت عالی _که ترجمه درخشان شما از کانت به نام Prolegomena تحت عنوان تمهیدات

ترجمه من از قرآن کریم در سال 1390 منتشر شده و در یک‌سال‌و‌نیم گذشته به چاپ سوم رسیده و چاپ چهارم آن نیز در دست انتشار است. همگان می‌توانند آن را نقد و ارزیابی کنند. سروش هم می‌تواند آن ترجمه را ملاحظه کند و هر جا عیب و ایرادی دید تذکّر دهد و مطمئن باشد که، اگر نقد او از مقوله سبک و سلیقه نباشد و به رفع خطایی که کمتر مترجم قرآنی از آن مصون است بینجامد، من از آن استقبال می‌کنم و آن را مایه ارتقاء ترجمه خود خواهم دانست.

را در کارنامه خود دارید‌_ به ناشری سپردید که آن را زودتر از کتاب من منتشر کرد.
 
ششم، این دو ترجمه مستقل از هم، در بازار نشر، پدیده‌ای نادر نیست و از قبیل ترجمه‌های متعدد از اثر واحدند که به جای خود برکت‌آفرین است. من ترجمه حضرت عالی را ندیده‌ام ولی از اوصاف آن _سبک ترجمه و اتقانش _ بی‌خبر نیستم. تفاوت آن دو به وجهی است که هرکس آنها را مقایسه کند معاینه خواهد دید دو ترجمه مستقل از کتابی واحدند.
 
هفتم، امیدوارم توضیحات فوق به رفع سوء‌تفاهم‌های موجود کمک کند.
 
ارادتمند علی حقی _ مشهد مقدس

***

اما تفاوت دیگری که میان ترجمه من و ترجمه آقای حقّی وجود دارد پانویس‌ها و پی‌نوشت‌هایی است که من بر ترجمه خود افزوده‌ام و در کتاب حقّی وجود ندارد. دست کم در پانزده مورد، مطالبی، از چند سطر تا دو سه صفحه، آورده‌ام. برای نوشتن بعضی از این افزوده‌های مترجم، که با علامت «م. ف.» مشخص شده، علاوه بر مراجعه مکرّر به «نقد عقل محض» و «تمهیدات» کانت، به منابع و کتاب‌های دیگر (نظیر شرح کمپ‌اسمیت بر «نقد عقل محض» و «مدخل منطق صورت» دکتر غلامحسین مصاحب و «واژه‌نامه توصیفی منطق» دکتر ضیاء موحّد) مراجعه کرده و آن منابع را ذکر کرده‌‌ام. حال باید از سروش بپرسیم آیا این افزوده‌ها را هم من از حقّی دزدیده‌ام؟! در چند جا هم در کتاب هارتناک جاافتادگی‌ها و سهوالقلم‌هایی بوده که بدانها پی برده و آنها را اصلاح کرده‌ و در پانویس توضیح داده‌ام. از جمله در صفحه 95 ترجمه فارسی، آنجا که سخن از «پدیدارها و ذوات معقول» در میان است، در اصل کتاب هارتناک در پانویس عبارتی از «نقد عقل محض» نقل شده که یک سطر جاافتادگی دارد. توضیح داده‌ام که:
 
«در اصل کتاب هارتناک در فقرات منقول از نقد عقل محض کانت، گه‌گاه افتادگی‌ها و سهوهایی هم راه یافته است که ما با مراجعه به خود نقد عقل آن موارد را اصلاح کرده‌ایم. در اینجا نیز یک سطر از عبارت کانت جا افتاده بوده است که ما آن را ترجمه کرده و در جای خود قرار دادیم. م. ف.»
 
حال اگر همین پانویس را در ترجمه آقای حقّی با آنچه من ترجمه کرده‌ام مقایسه کنید، ملاحظه می‌کنید که همان یک سطرِ مفقود در اصل کتاب هارتناک در ترجمه آقای حقّی هم مفقود است.
 
تفاوت مهم دیگری که میان ترجمه من و ترجمه آقای حقّی وجود دارد این است که آقای حقّی، چنان‌که خود در «مقدّمه مترجم» گفته است، «مقاله مبسوطی درباره کانت از کتاب تاریخ انتقادی فلسفه غرب، ویراسته جی. دی. اُکُوُنِر» ترجمه کرده و این ترجمه را به ترجمه کتاب هارتناک افزوده است. این مقاله، که به قلم یکی از کانت‌شناسان معروف انگلستان، وارناک، نوشته شده، در حدود صد صفحه بر شمار صفحات ترجمه آقای حقّی افزوده و تحت عنوان بخش دوم کتاب آمده است. سروش که هیچ کدام از این دو ترجمه را ندیده با قاطعیت و یقین ترجمه مرا همان ترجمه آقای حقّی قلمداد کرده است.
 
وانگهی، پانزده سال است که این هر دو ترجمه در دست و دسترس همگان است، چگونه است که هیچ استاد و دانشجویی به این سرقت ادبی پی نبرده و آن را اعلام نکرده و تنها سروش متوجه آن شده و احساس تکلیف کرده است؟
 
بالاخره باید بپرسم برای چه کس باید دلیل بیاورم، برای سروش که مرا از پنجاه‌وپنج سال پیش از نزدیک می‌شناسد و می‌داند که من اهل چنین کارهایی نیستم و مع الوصف چنین تهمتی را در حق من روا می‌دارد، یا برای خوانندگان مقاله او که مرا دورادور می‌شناسند، آری برای چه کس باید سخن بگویم؟
 
اینجا جای آن است که یک پاراگراف از صدر همان مقاله سروش را نقل کنم، آنجا که می‌گوید:
 
«نقد بزرگان علم و ادب کاری است خطیر. مبادا جوانان و نوآموختگان تهوّر و تجرّی ورزند و مفتون تفلسف‌های نامجویان شوند و به شیوه ناستوده آنان اقتدا کنند و آداب نقد نادانسته تیر اهانت در کمان ملامت نهند و پرده انصاف و فضیلت بدرند و انتقاد را با انتقام یکی بگیرند و آبروی خود و شرافت فرهنگ را لکه‌دار کنند و دانایی را با اغراض سیاسی بیالایند و، با یاد گرفتن یک دو اصطلاح، همه ملک جهان را زیر پر خویش ببینند.»
 
من از خوانندگان نوشته‌های سروش که بیست‌ سی نفر از آنها نسبت به مقاله وی در انتهای آن مقاله اظهار نظر کرده‌ و غالباً او را بسی تحسین کرده و ستوده‌اند و یکی از آنها که نوشته‌ است «تو بی‌نظیری دکتر سروش، مثل همیشه قلمت جادو کرد و عشوه‌ها ریخت و دلبری‌ها کرد و هوش‌ها ربود و دلستانی‌ها نمود. خدا می‌‌داند چقدر از تو آموخته‌ایم و می‌آموزیم...»، می‌پرسم نظر شما درباره این تهمت که سروش دو بار آن را به این صراحت اعلام کرده چیست؟ شما حق را به که می‌دهید؟ آیا او، که در آغاز مقاله‌اش از دیگران خواسته «تیر اهانت در کمان ملامت» ننهند و «پرده انصاف و فضیلت» ندرند و «انتقاد را با انتقام» یکی نگیرند و «آبروی خود و شرافت فرهنگ را لکّه‌دار» نکنند و «دانایی را با اغراض سیاسی» نیالایند، این توصیه‌ها را در مقاله خود رعایت کرده است؟
 
***
 
البته تهمت‌ دزدی ترجمه تنها اتّهامی نیست که سروش در مقاله خود به من وارد کرده است. او، هم در آن مصاحبه با روزنامه اعتماد و هم در آن پی‌نوشت نیم‌صفحه‌ای در مقاله اخیر خود، در هر سطری، یکی دو نسبت ناروا به قلم آورده که من ذیلاً و مختصراً به آنها اشاره خواهم کرد.
 
در روزنامه اعتماد گفته است:
 
«او در عالم فلسفه هم که مدّعی آن است کاری درخور نکرده و جز ترجمه‌ای که آن هم مال شاگرد اوست چیزی منتشر نکرده...»
 
در این مقاله نیز گفته است:
 
«وی که از بی‌تألیفی و سترونی زودرس علمی سخت در رنج است و حتی یک مقاله تألیفی-تحقیقی درباب کانت که مدّعی تدریس فلسفه اوست ننوشته است...»
 
آیا سروش که می‌گوید حدّاد عادل غیر از ترجمه کتاب هارتناک «که آن هم مال شاگرد اوست» چیزی منتشر نکرده، از ترجمه من از کتاب «پروله‌گومنا»ی کانت، که در سال 1367 با نام «تمهیدات» از سوی مرکز نشر دانشگاهی منتشر شده، خبر ندارد؟ این کتاب در سال 1388 به چاپ چهارم رسیده و عموماً در تحقیقات کانتی بدان مراجعه و استناد می‌شود.

اینجا من نمی‌خواهم درباره این ترجمه رجزخوانی کنم. تنها کسانی که با آثار کانت آشنا باشند و کتاب‌های او را با آن سبک دشواری که دارد، و خود او هم به غامض‌نویسی خود معترف است، خوانده باشند می‌توانند درباره آن ترجمه، که من آن را در سال 1357 به پایان برده‌ام، قضاوت کنند. قضاوت دو تن از صاحب‌نظران فنّ‌ ترجمه درباب «تمهیدات» و مقایسه این سخنان با آنچه سروش می‌گوید خواندنی و شنیدنی است. بهاء‌الدّین خرّمشاهی درباره این کتاب می‌گوید:

 
«در اینجا توجه خوانندگان فرزانه و اهل فلسفه را به اهمیت فلسفی و فلسفه‌پژوهی کتاب تمهیدات جلب می‌کنم. وجه اهمیت این کتاب، به‌ویژه برای نگارنده این سطور، در زمینه نقد فلسفه به‌ویژه متافیزیک بیش از هر کتاب دیگر است. نقد کانت از متافیزیک از انتفاضات هیوم هم مهم‌تر است، زیرا به شیوه‌ای برهانی ثابت کرده است که متافیزیک اتقان نهایی ندارد و گزاره‌های آن منطقاً مفید علم تازه نیست.
 
درباره این کتاب در فصل آخر زندگینامه بیش از دو صفحه بحث و از آن نقل و بعضی عبارات را شرح کردم. ترجمه فارسی این اثر هم ارزش‌افزای آن است. تا آن را نخوانید باور نمی‌کنید که به اعلا درجه روشن و روشنگر است. به ارزیابی من، هیچ متن مهم و اصیل فلسفی در چند دهه اخیر به این شیوایی ترجمه نشده است.»
 
ابوالحسن نجفی نیز معتقد است:
 
«تمهیدات بهترین ترجمه فارسی‌ای است که از متون غربی در زمینه فلسفه صورت گرفته است.»
 
چگونه ممکن است سروش چنین کتابی و چنین کاری را فراموش کرده باشد؟ در سال‌های 53 تا 57، که سرگرم ترجمه «تمهیدات» بودم، سروش در انگلستان بود. در مکاتباتی که با او داشتم از او خواستم تا نسخه‌ای از ترجمه‌های انگلیسی قدیم این کتاب را، از کتابخانه‌های انگلیس، پیدا کند و برای من بفرستد. او هم چنین کاری کرد و زحمت کشید و تصویر چند نسخه را برای من فرستاد که به‌کارم آمد. من آن نسخه‌ها را در اختیار دارم، همه نامه‌های سروش را هم در اختیار دارم. «تمهیدات» در سال 1368 برنده جایزه کتاب سال شد. اتفاقاً در همان مجلسی که به «تمهیدات» جایزه دادند به ترجمه سروش از «مبادی مابعد‌الطبیعی علوم نوین» تألیف «آرتور برت» هم، که کتاب سال شده بود، جایزه دادند و من و او، در یک شب و در یک مجلس، برای گرفتن جایزه و لوح تقدیر در تالار وحدت به روی صحنه رفتیم. حال می‌پرسم آیا با همه این اوصاف، تعجب‌آور نیست که سروش بگوید: «جز ترجمه‌ای که آن هم مال شاگرد اوست چیزی منتشر نکرده»؟ از سروش که به خوش‌حافظه بودن معروف است باید پرسید چرا و چگونه دچار فراموشی شده است.

 
اما اینکه گفته است «حتی یک مقاله تألیفی-تحقیقی درباب کانت که مدّعی تدریس فلسفه اوست ننوشته است» نیز جای تعجب و تأمل است. صرفاً برای اطّلاع او و همه کسانی که «تهمت‌نامه» و «ناسزانامه» اخیر او را خوانده‌اند می‌گویم که هم‌اکنون انتشارات هرمس (که اهل فلسفه و فرهنگ از درجه اعتبار آن آگاه‌اند) کتابی از من در دست انتشار دارد به نام «مقالات کانتی»، در بیش از 250 صفحه، شامل چهارده مقاله تألیفی که بعضی از آنها صبغه تعلیمی دارد و بعضی صبغه تحقیقی. دوازده مقاله از این مجموعه پیش‌تر نیز در منابع گوناگون منتشر شده بوده است. درباره این مجموعه مقاله سخن دیگری نمی‌گویم و قضاوت درباره آن را در فضای دانشگاهی و علمی ایران بر عهده کسانی می‌‌گذارم که با فلسفه کانت سروکار دارند. کما بیش به همین تعداد مقاله فلسفی در خارج از حوزه فلسفه کانت

من از سروش می‌پرسم تو از کجا به درستی آنچه وزارت کشور دولت اصلاحات اعلام کرده بود و به نادرستی آنچه شورای نگهبان بعداً اعلام کرد پی برده‌ای؟ آیا جز این است که این ادّعا و اتّهام را برپایه این پیشفرض و این اعتقاد بنیاد نهاده‌ای که مجریان انتخابات آن دوره صادق‌اند و شورای نگهبان خلاف می‌گوید؟

نیز دارم که اینجا و آنجا به‌چاپ رسیده است. چنان‌که در آغاز مقاله گفته‌ام، نمی‌خواهم مقاله را از «تعریف» و «تعارف» پر کنم و صرفاً در پی آنم که جواب ادّعاها و دروغ‌ها و تهمت‌ها را با واقعیت‌(fact)‌های قابل تحقیق داده باشم.
 
جهت مزید اطّلاع سروش و کسانی که سخنان و نوشته‌های او را می‌شنوند و می‌خوانند اضافه می‌کنم که، طی سال‌های گذشته، به‌رغم انواع گرفتاری‌ها و مسئولیت‌هایی که داشته‌ام، بیش از یکصدوپنجاه صفحه از کتاب مهم و سنگین و سترگ کانت، یعنی «نقد عقل محض»، را به فارسی برگردانده‌ام که در دوره دکتری در اختیار دانشجویان قرار می‌دهم. دشواری ترجمه آثار کانت را کسی می‌داند که آنها را خوانده باشد و دست کم برای ترجمه یک پاراگراف از سخنان او دستی به قلم برده باشد.